- درزی گر
- درزی، خیاط
معنی درزی گر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، دوزندگی
حرفۀ خیاط
حرفۀ خیاط
خیاط، درزی
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
ملاح کشتیبان، دریا کار
کاهگل کار اندودگر
زراعت کننده زارع کشاورز
کسی که پیشه اش کاهگل مالی یا گچ کاری ساختمان است، گچ کار
خفه کننده ارتعاش فنر
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
زارع کشاورز زراعت کننده
آنکه آلات رویین سازد صفار، آنکه ظروف فلزی را سفید کند
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش